ستاره اسکندری را با مجموعههای «نرگس» و «مرگ تدریجی یک رؤیا» به یاد میآوریم. او 25 خرداد 1353 در تربتحیدریه متولد شد. دختر بزرگ خانواده اسکندری که دست روی هرکدام از اعضایش بگذاریم از عالم هنر بیگانه نیست. خواهرش لاله یکی از بازیگران مشهور سینما و تلویزیون است و نیازی به معرفی ندارد. خواهر دیگرش سارا در عرصه گریم فعالیت میکند و برادرشان سیامک عکاس است. عموی مرحومشان عبدالحسین اسکندری نیز از مجری باسابقه رادیو و تلویزیون بود. جالب اینجاست ستاره در میان خواهران اولین فردی بود که پایش به عرصه نمایش باز شد. خانواده اسکندری در سال 1395 پدر بزرگوارشان عبدالواحد اسکندری را از دست داد.
شیطنتها
ستاره اسکندری را در نقشهای شرور و پرجنبوجوش زیادی دیدهایم. اما شیطنتهای او تنها مربوط به کاراکترها و جلوی دوربین نمیشود. او از همان کودکی شیطنتهای زیادی داشت و به قول مادرشان تمام دردسرهای خانه با او شروع میشد. در دوره دبیرستان برای همکلاسهای رضایتنامه مینوشت. لاله هم اعتراف کرده در کودکی کم از خواهر بزرگترش کتک نخورده است. همه اینها هم برمیگشت به علاقهاش به پسر بودن. ستاره اسکندری میگوید: «راستش من بااینکه دختر هستم خیلی مشکل داشتم و تا مدتها دوست داشتم پسر باشم. به همین دلیل همه این سالها در کوچه و خیابان فوتبال بازی میکردم و کارهای پسرانه انجام میدادم... همینقدر که حس میکردم پسرها احساس رهایی و آزادی بیشتری دارند برایم جذابیت داشت... ولی الآن در شرایطی هستم که نهتنها میلی به مرد بودن ندارم بلکه از زن بودنم خوشحالم. چون درعینحالی که تمام خصوصیات و ویژگیهای زنانه را دارم استقلال مردانه را هم حس میکنم. اما در دوران کودکی شاید نوعی بیش فعالی داشتم...» ستاره 4 سال داشت که به همراه خانواده از تربتحیدریه به تهران مهاجرت کرد.
آغاز فعالیت هنری
خواهران اسکندری بهواسطه حضور عمویشان در تلویزیون علاقه زیادی به فضای نمایشی پیدا کرده بودند. در همان دوران هم علاوه بر اجرای نمایشهای کودک در یکی دو کار تلویزیون با عمویشان همراه شدند. پدربزرگشان هم بازیگر نقش شمر در تعزیهها بود. ستاره سال اول راهنمایی بود که برای اولین بار جلوی دوربین یک فیلم کوتاه به کارگردانی آقای حمید تمجیدی قرار گرفت و با مرحوم جمشید اسماعیلخانی و فرزانه کابلی همکاری داشت. اما بعد از آن فیلم کوتاه، نوار حضورش در بازیگری قطع شد. تا اینکه در 18-19 سالگی همراه با برادرش که در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل میکرد به این دانشکده رفت و آنجا بود که با دپارتمان تئاتر آشنا شد و بهنوعی دوباره به این عرصه بازگشت. ستاره در همان دوران دانشجوی رشته مترجمی زبان بود که بعد از مدتی به خاطر کار تئاتر از آن انصراف داد.
تئاتر
بهاینترتیب ستاره جوان اولین گامهای جدی و حرفهایاش را بر روی صحنههای نمایش برداشت. دو سه باری نامزد دریافت جایزه در جشنوارههای دانشجویی شد و در سال 1379 برای بازی در نمایش «سعدت لرزان مردان تیرهروز» جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره تئاتر فجر را از آن خود کرد. او هنوز هم خودش را یک تئاتری میداند و در این سالها ذرهای از آن فاصله نگرفته است. از دیگر فعالیتهای او در این عرصه میتوان به بازی در نمایشهایی چون «رومئو ژولیت» به کارگردانی علی رفیعی ،«دندون طلا» داوود میرباقری، «شب هزار و یکم» به کارگردانی بهرام بیضایی و«هم هوایی» افسانه ماهیان اشاره کرد.
شهرت
در سال 1375 بود که ستاره اسکندری با بازی در فیلم «حریف دل» به نویسندگی و کارگردانی رضا گنجی وارد حیطه سینما شد. در همان سال با مجموعه «خانه شماره ۱۳» به تلویزیون آمد. بعد از آن بازیگر مجموعه «با من بمان» شد و در فیلمهایی سینمایی نظیر «تارزن و تارزان» و «مسافر ری» به ایفای نقش پرداخت. اما عمده شهرت و محبوبیتش در سال 85 با بازی در سریال «نرگس» به دست آمد. پس از مرگ ناگهانی و تأسفبار پوپک گلدره(بازیگر نقش نرگس) او برای بازی در نقش نرگس انتخاب شد و خوش درخشید. میگوید بعد از بازی در آن سریال دستمزدش بهیکباره چندین برابر شد و این اتفاق را مدیون تلویزیون است. ستاره اسکندری در سالهای اولیه کارش تعصب زیادی روی مدیوم تئاتر داشت، اما بهمرور زمان سینما و تلویزیون هم به آن اضافه شد. «مرگ تدریجی یک رؤیا» دیگر سریالی بود که ستاره اسکندری در آن نقشی کلیدی و جذاب را ایفا میکرد. میگوید هنوز همه او را به همان دو سریال میشناسند. او بعد از آن در سریالهای پربیننده چون «فاکتور هشت»، «شوق پرواز»، «تا صبح» و ... به ایفای نقش پرداخت.
ازجمله مهمترین فعالیتهای سینمایی خانم بازیگر نیز میتوان به بازی در فیلمهای «قصه پریا»، «آقا یوسف»، «نیمهشب اتفاق افتاد» و ... اشاره کرد.
ازدواج
ستاره اسکندری حولوحوش سال 94 بود که در خفای کامل خبری ازدواج کرد. صحت این موضوع بعد از مدتی توسط خواهرش لاله تائید شد. اما همچنان عکس یا اطلاع دقیقی از مشخصات همسر وی به دست نیامده است.
تار اول شغل دوم
اما بازیگری تنها شغل و حرفه دختر پرجنبوجوش و جوش اسکندریها نیست. او بنیانگذار گروه «تار اول» میباشد. این گروه در مرکز خرید میلاد نور درزمینهٔ طراحی و بافت پارچه مشغول فعالیت دارد.
خوشسفر
سفر. یکی از مهمترین علاقهمندیهای ستاره اسکندری است. او میگوید: «بسیار سفر تا پخته شود خامی... واقعیت است که هیچچیز بهاندازه سفر به تکامل نگاه و بینش شخصی یک آدم کمک نمیکند. دیدن فرهنگ و آدابورسوم آدمهای مختلف در سراسر جهان دستاوردهای مهمی را برای بازیگر رقم میزند.» او بسیاری از کشورهای خارجی و تقریباً تمام استانهای کشور ایران را گشته و علاقه زیادی به چادر زدن در مناطق سرسبز و باصفا دارد.
بزرگترین ترس
ستاره اسکندری از بزرگترین ترس زندگیاش میگوید: «احساس میکنم که دیگر چیزی برای ترس وجود ندارد. البته اگر بخواهم راستش را بگویم تنها ترسی که دارم ترس از جان است. البته منظورم نفس مرگ است. هنوز با مرگ آنچنان کنار نیامدهام و خیلی هم دوست ندارم به آن فکر کنم. خیلی زندگی را دوست دارم؛ مخصوصاً بوی زندگی را دوست دارم و میتوانم بگویم تنها ترسی که دارم مرگ است. فقط در برابر مرگ است که احساس استیصال دارم، نه حتی بیماری. به نظر من در بیماریها امید وجود دارد ولی در مرگ با خودم میگویم: «چقدر لوس؛ اینهمه زحمت کشیدیم خب حالا چه میشود بازهم در این دنیا باشیم؟»